زن ، عضو اصلی خانواده
در این دو ، سه دهه ی قبل از انقلاب ، به خاطر ورود فرهنگ های اروپایی ، بنیان خانواده متزلزل شده بود ؛ یعنی حقیقتأ خانواده ، آن اصالت و ارزش و عظمتی را که در اسلام و فرهنگ سنتی ما دارد ، دیگر نداشت . وقتی خانواده هست ، همسر و مادر عضو اصلی است . زن در این مجموعه ، جای بسیار اساسی و رفیعی دارد . به همین خاطر ، وقتی اصل خانواده – یعنی زن – زیر سؤال و متزلزل است ، در آن جا هیچ چیزی در جای خودش قرار ندارد . این ها بحث هایی است که واقعأ باید روی آن ها خیلی تأ مل و تدقیق بشود .
مادر ، محور اصلی خانواده
مسئله ی مادری ، مسئله ی همسری ، مسئله ی خانه و خانواده ، مسائل اساسی و حیاتی است . در همه ی طرهایی که ما داریم ، بایستی « خانئاده مبنا باشد .
کانون خانواده ، جایی است که عواطف و احساسات باید در آن جا رشد و بالندگی پیدا کند ؛ بچه ها محبت و نوازش ببینند ؛د شوهر که مرد است و طبیعت مرد ، طبیعت خام تری نسبت به زن است و در میدان خاصی شکننده تر است و مرهم زخم او ، فقط و فقط نوازش همسر است – حتی نه نوازش مادر – باید نوازش ببیند . برای یک مرد بزرگ ، این همسر کاری را می کند که مادر برای یک بچه ی کوچک آن کار را نمی کند ؛ و زنان دقیق و ظریف ، به این نکته آشنا هستند . اگر این احساسات و عواطف محتاج وجود یک محور اصلی در خانه – که آن ، خانم و کدبانوی خانه است – نباشد ، خانواده یک شکل بدون معنا خواهد بود .
خانواده ، عامل تربیت
اسلام برای دوران کودکی و نوجوانی و سپس جوانی ، چند عامل تربیتی تعیین کرده است که یکی از آن ها آموزش های والدین و تأ ثیرات محیط خانواده است که یک بحث مفصلی دارد و برای این که کودک در آغاز دوران تربیت بتواند از یک پایه ی محکم و قائده ی متینی در شخصیت خودش برخوردار بشود ، یک دستور العملی برای پدر و مادر داده شده و برای محیط خانواده هم شرایطی پیش بینی کرده که اگر ما آن ها را فراهم نکنیم ، یک پایه ی اصلی تربیت کودک لنگ خواهد بود .
خانواده ها در صدد تعلیم و تربیت صحیح کودکان باشند و به بهداشت آن ها بپردازند و با نظمی که در خانواده ها ایجاد می کنند ، کودکان را پر ثمر برای آینده بار آورند . اگر در خانواده ای از دروغ گویی اجتناب شود ، کودکان آن خانه راستگو بار خواهند آمد واین گونه برخورد ها خود تعلیم و تربیت صحیح کودکان را فراهم می آورد .
خانواده و جامعه باید به عنوان یک واحد تربیت هماهنگ و مؤثر ، نقش خویش را قبل از حضور کودک در دبستان ، در زمینه ی اجتماعی کردن کودک ، پذیرش آداب و رسوم مفید و سازنده و نیز استقرار اخلاق نیکو در وی ایفا کنند و این وظایف همه را تنها به مربیان و معلمان حرفه ای نسپارند ؛ چه شش سال اول زندگی کودک برای تکوین شخصیت وی اعم از رشد استعداد های منطقی و زبانی ، تعادل عاطفی و توانایی برقراری روابط اجتماعی از اهمیت ممتازی برخوردار است .
بیگانگی دختران تحصیلکرده از خانواده
اشکال بزرگ کار این است که دختر های بزرگ و تحصیل کرده ی ما از خانواده بیگانه می شوند ، که این جزو همان عیب های فرهنگ تزریق شده ی اروپایی است . دختر دبیرستانی و دانشگاهی گویی که متعلق به خانواده نیست ( قبل از این که ازدواج کند . ) در خانه درست کار نمی کند و به پدر و مادرش نمی رسد . عیوبی که بر وضع اجتماعی و فرهنگ زنان تحمیل شده بسیار پیچیده است . از گذشته خراب بوده ، ورود فرهنگ متضاد غربی در زمان رژیم پهلوی هم به کلی آن را به هم ریخته و سر در گمش کرده است و پیدا کردن راه حل خیای مشکل و پیچیده است ولی ممکن خواهد بود .
نگرش غلط نسبت به ارتباط زن و مرد ، منشأ مشکلات خانواده
مسئله ی « خانواده » که امروز یک مشکل اساسی در دنیاست ، از کجا ناشی می شود ؟ از نحوه ی نگرش به مسئله ی زن ، یا از نگرش به ارتباط زن و مرد ناشی می شود . چرا خانواده ، که یک نهاد طبیعی و اساسی بشر است ، الان در دنیا این قدر دچار بحران است ؟ به طوری که اگر کسی در دنیای به اصطلاح متمدن غربی امروز ، یک پیام ، ولو خیلی رقیق ، درباره ی استحکام بنیان خانواده داشته باشد ، از آن استقبال می کنند ؛ هم زنان استقبال می کنند ، هم مردان استقبال می کنند ، هم کودکان استقبال می کنند . اگر شما این یک قلم مسئله خانواده را در دنیا بررسی کنید و این بحرانی را که در مسئله ی « خانواده » وجود دارد ، درست مورد توجه و کاوش قرار بدهید ، می بینید که این امر ناشی از آن است که مسائل مربوط به ارتباطات دو جنس و همزیستی دو جنس و روابط دو جنس حل نشده ، یا به تعبیر دیگر ، نگرش ، نگرشی غلط است . حالا ما که در مجموعه ی افکاری که مردان آن ها را درست کرده اند ، قرار می گیریم ، می گوییم نگرش به مسئله ی زن درست نیست ؛ می توان گفت نگرش به مسئله ی مرد درست نیست – تفاوتی نمی کند – یا نگرش به کیفیت دو جنس ، یعنی هندسه ی قرار گرفتن دو جنس ، نگرشی غلط است .
نفوذ فرهنگ غربی در خانواده ها
استعمار و استکبار در دوران سلطنت آن خانواده ی مزدور و دست نشانده ، در اشاعه ی فرهنگ غربی در جامعه زیاد کوشیدند و متأ سفانه موفق هم شدند . امروز ، اگر تمایلات برخی خانواده های ایرانی داخل کشور را به انجام آن اداب و اطوار و لباس و معاشرت می بینید ، نتیجه ی تعلیمات همان معلمین رذل و خائن غربی است که در طول ده ها سال در این کشور نفوذ و رشد یافته است .
با این که انقلاب آمد و تحول عظیمی در فرهنگ و ذهنیت مرد م به وجود آورد ، با این حال ، بسیاری از افرادی که هنوز دلشان در هوای کیفیت زندگی غربی است ، متأ سفانه از مفاسد زندگی غربی که لجن آلود و فاسد است و در آن ، هیچ یک از بنیان های اصیل بشری – همچون خانواده و شخصیت انسانی زن و مرد – سالم نمی ماند ، اطلاعی ندارند .
فرهنگ غربی ، عامل متلاشی شدن خانواده ها
خانواده ، محل آسایش انسان است . هیچ انسانی ، بدون داشتن یک خانواده ی آسوده و آرام و راحت ، مزه ی زندگی و طعم واقعی حیات انسانی را نخواهد چشید . این ها ، این بنیان اصیل را متلاشی و منهدم می کنند و از بین می برند . دنبال چه می گردند ؟ این فرهنگ غربی است . به دنبال این آزادی ها و بی بندوباری ها رفتن ، به دنبال فرهنگ برهنگی و نبودن مرز میان زن و مرد رفتن ، فرهنگ غربی است .
فساد خانواده ، تهدید نسل آینده
وقتی بنیاد خانواده سست شد ، وقتی که محدودیت های قانونی به کناری رفت ، بی بندوباری جنسی شد ، پدر و مادر به خانه بی علاقه شدند ، نسل از طهارت و پاکی خودش افتاد ، این خطر بزرگ نسل های آینده را تهدید می کند .
فساد خانواده و رواج بی بندوباری
اگر مرد و زن در غیر از محیط خانواده ، در محیط اجتماع ، تحصیل ، کار و محیط های غیر قانونی به لذت جنسی خود سرگرم و مشغول شوند ، بزرگ ترین ضایعه ای که به وجود می آید این است که یک پیوند قوی میان زن و مرد و میان خانواده منقطع شده ، از بین می رود .
در جامعه اگر فساد بود ، خانواده ضعیف می شود و اگر خانواده قوی بود ، فساد در جامعه زمینه ی رشد پیدا نمی کند . این یکی از مهم ترین انگیزه های اسلام است برای این که در سطح جامعه بی بند وباری جنسی و بر آمدن شهوات به صورت آزاد و بی قید و شرط وجود نداشته باشد .
محیط خانواده وقتی در تهدید قرار گرفت یقینأ فساد جنسی و رواج بی بند و باری جنسی در جامعه را نسبت به خانواده دارد . وقتی محیط خانواده تهدید شد و سست گردید ، نسل های آینده ، نسل های غیر قابل اعتمادی خواهند شد .
جلو گیری از افزایش طلاق
با عنایت به اساسی بودن پشتیبانی های سالم کانون خانوادگی در رشد کودک ، باید برای استحکام بیش تر خانواده و جلوگیری از شیوع و افزایش طلاق که به بی پناهی کودکان منجر می شود ، همه گونه هاهنگی در زمینه های اجتماعی و قضایی فراهم آید و خصوصأ دست اندر کاران مسائل تربیتی در مورد شیوه ی پرورش کودکان و اهمیت و اصالت آن از آموزش مستمر به خانواده ها غافل نشوتد .
منبع : مجاه ی پیوند دی ماه 1386